مهدی شفیعی نیا
دبیر فرهنگ و هنر
تجربه:
21 سالتحصیلات:
مدرک فوق ممتاز از انجمن خوشنویساندستاوردهای فرهنگی و آموزشی
د دارای مدرک فوق ممتاز (معادل فوق لیسانس) از انجمن خوشنویسان / ۲۱ سال سابقه آموزش در مدارس غیرانتفاعی و آموزشگاههای مختلف زیرنظر اداره ارشاد / منتخب مدرس شعب انجمن خوشنویسان در سالهای ۱۳۸۶و۱۳۹۳ / مدرس خوشنویسی مجموعه فرشچیان ۱۳۹۸ / برگزاری۳ نمایشگاه انفرادی و ۵۵ نمایشگاه جمعی / شرکت در مسابقات استانی و کسب مقامهای (اول تاسوم) و مسابقات کشوری (رتبه سوم) / نگارش دو جلد کتاب بخط شکسته (دیوان حافظ ومناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری / تاسیس آموزشگاه خصوصی در زمینه خط(نستعلیق؛شکسته،انگلیسی پیوسته) / نقاشی (طراحی، مدادرنگ، پاستل کچی) و کاریکاتور / سابقه تدریس در مدارسی چون (جلال آل احمد؛شکوه، خوارزمی، امام صادق(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) مقطع دبستان ودبیرستان و مدرسه صالحین / سابقه فعالیت در زمینه دیگر مانند: طراحی گرافیک با نرم افزار فتوشاپ/ سفالگری با دست و قاب بندی در عکاسی و اخیرا فیلمنامه نویسی / مولف یک جلد کتاب آموزش خط تحریری / برپایی نمایشگاه خوشنویسی انفرادی با بیش از 33 اثر.
داستان زندگی
دداستان زندگی پس از زندگی / بنده در شهریور ۵۴ بعد از ۹ ماه تلاش و رشد بی وقفه موفق شدم چشم به این جهان بگشایم. وقتی به دنیا آمدم شدید گرسنه بودم. نمی دانم چه جوری بود که شیر مادر را میل نداشتم. چند روزی گذشت و از شدت گرسنگی احساس کردم که دارم از این جهان به جهان دیگر میروم و به اصطلاح عرفا سقط میکنم. تا اینکه به این فکر افتادم که شیر خشک بخورم. به اتفاق مامان بابا به بازار رفتیم و پس از تست کردن مارکهای مختلف یک مدلش را دوست داشتم و نوش جان کردم و زندگی پس از یک مرگ حتمی که خداروشکر اتفاق نیفتاد، شروع شد.
و بعدا بزرگ و بزرگتر شدم، به مهدکودک رفتم و از آنجا هنرنمایی شروع شد.
نقاشی میکشیدم، با خمیر بازی انواع وسایل خونه را میساختم. اینقدر کارهام جذاب بود که خانم معلمم بعد از دیدن کارها مقنعهاش شروع به بالا رفتن میکرد! آری او از تعجب شاخ در آورده بود – شاخههای معلم باعث تشویق من شد و با توصیه معلم و مدیر مدرسه قرار شد نقاشی هایم را به صدا و سیما ارسال کنند تا پشت تلویزیون نشان دهند. مثلا (مهدی جان ۶ ساله از اصفهان) بله دقیقا پدرم همین کار را انجام داد، نقاشی هایم را ارسال نکرد ولی پشت تلویزیون گذاشت، یعنی قایم کرد. عقیده داشت پسرم را چشم میکنن. به پدرم گفتم لااقل یک کلاس نقاشی برم تا زودتر پیشرفت کنم و پدر در جواب گفتند که “خودتو بکش تا یاد بگیری” و بدین سان من کشیدم و کشیدم، کاشکی نمی کشیدم، چون بعد از ۱۸ سالگی عاشق خط شدم و افتادم تو کار خط. این خبر که به گوش اقوام و دوستان رسید باعث شد بعد از مدتی همه سراغ خطهای رند همراه اول و ایرانسل را از من بگیرند و من کلی طول کشید که توجیه شان کردم، کارم خوشنویسی است نه چیز دیگر. بعد از گذراندن دورههای خوشنویسی و طراحی وقتی به تبحر خاصی رسیدم معلم شدم و گالری زدم و سفارشات خط و نقاشی قبول میکردم. مردم روی من خیلی حساب می کردند و هر کس بدخواه مدخواه داشت بهش میگفتم: “فقط عکس بده و نقاشی تحویل بگیر”.
در پایان در زندگی آموختم که غیر از نقاشی کشیدن، کشیدنهای دیگر هم داریم. نفس کشیدن، ناز کشیدن، رنج کشیدن، آرزو کشیدن، آه کشیدن.
نقاش را گفتمش نقش کشد از زندگی / بی درنگ نقش حبابی بر لب دریا کشید
با توجه به فانی بودن این دنیا که در لحظهای دیگر نیستیم، سعی کنیم چو هستیم انسان باشیم و خوش باشیم.
خیام میفرماید:
پایان همه چیز جهان نیستی است / پندار که نیستی چو هستی خوش باش
در یک نگاه
سابقه تدریس:
20 سال
تالیف کتاب و مقالات:
2جلد
عضویت در خانواده صالحین:
15 سال
دیدگاه درباره تعلیم و تربیت
هـهمه چیز محتاج عقل و عقل محتاج ادب است، ادب در هر چیز باعث پیشرفت میشود.
تماس با ما
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمت های مورد نیاز علامت گذاری شده است *
[contact-form-7 id=”408″ title=”Team”]