
تولد در سرزمین مارادونا
معرفی کتاب
کتاب «تولد در سرزمین مارادونا» زندگینامه سهیل اسعد است. مردی آرژانتینی با اصالت لبنانی که گمشده وجودش را در اسلام یافت و پس از آن برای اینکه همزبانهایش را در این لذت شریک کند به حوزه علمیه قم سفر کرد تا دین را کاملتر بفهمد و مبلغش شود. سهیل با نام رسمی ادگاردو در خانوادهای مهاجر به دنیا آمد. پدر لبنانیاش مثل مهاجران خاورمیانهای و اروپایی در جستجوی ثروت و آسایش به سرزمین بکر و غنی آرژانتین آمده بود. گرچه سهیل و خانوادهاش مسلمان بودند اما مثل اکثر مهاجران نسل دوم چیز زیادی در مورد ریشه و دین اجدادیاش نمیدانست و تنها به اسم مسلمان بود. او به تئاتر و آیینهای شرقی علاقهمند و تنها اتصالش به اسلام نوار کاستهای عبدالباسط بود که از لبنان برایش رسیده بود و او از گوش کردن و تقلید آنها لذت میبرد. او در جوانی تصمیم میگیرد برای بهتر شناختن خانوادهاش سفری به لبنان داشته باشد و همین سفر باعث میشود تا برای اولین بار روح ایمان را در مسجدی روستایی لمس کند و در لبنان ماندگار شود. معاشرت سهیل با اهل قرآن و دین کمک میکند تا شبهات فکریاش در مورد دین برطرف شود و تصمیم بگیرد برای آشنایی با مکتب اهل بیت به قم بیاید. او از همان ابتدای تحصیلات حوزوی تبلیغ دین را آغاز میکند و هر سال به کشورهای آمریکای لاتین سفر میکند. او که درد مردم این نقطه از جهان را به خوبی میفهمد با دانش خود و اخلاق محمدانهاش دل آنها را به سمت اسلام جذب میکند و در طی دو دهه کمک میکند تا دهها مرکز اسلامی در قاره آمریکا پا بگیرد. فعالیت رسانهای گسترده و تلاش موثرش برای تبلیغ اسلام سبب شده تا در چندین کشور ممنوع الورود شود ولی او همچنان با قدرت و جدیت به اشاعه مکتب زیبای اهل بیت میپردازد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
پسرش گفت: «ببخشید پدرم با شیخها رابطه خوبی نداره.» فهمیدم چون پدرش پول دار است و روحانیهای قبلی دنبال پول او بودند دل خوشی از آنها نداشت. اما من حتی یک ریال هم از او نگرفتم. پول هتلم را هم آورده بودم روز اول که به خاویر گفتم یک هتل پیدا کن من بروم اجازه نداد و من در همان مسجد ماندم همین پول نگرفتن و اهمیت ندادن به آن همه مال که کمترینش دویست واحد آپارتمان در آمریکا بود و مالکیت سه تا از سینماهای بزرگ مکزیک و بیزینس مغازههای زنجیره ای طلا و… باعث شد سال بعد که دوباره رفتم آن جا سرحان بزرگ آمد و گفت: «بیا پسر من خاویر رو ببر قم» خاویر به دلیل زیادهروی های خانمش در خرید لباس و زیورآلات و گذراندن بیشتر وقتش در سالنهای بدن سازی و آرایشگاهها او را طلاق داده بود و بعد از مدتی افسرده شده بود. یک سال با من امد قم و سال بعد پدرش آن قدر شیفته من شد که گفت:«همه نوههای من را با خودت ببر و همه را یکی مثل خودت تربیت کن.»
سلام خیلی کتاب خوب و قشنگی بود ممنون ازنویسنده این کتاب
نویسنده در این کتاب از ژانرهای اقتصادی اجتماعی و سیاسی کشور آرژانتین می پردازد.
درنهایت این کتاب به خوانندگان می فهماند که ورزش میتواند به عنوان یک نیروی محرکه در تغییرات اجتماعی و فرهنگی عمل کند
این کتاب چه باوری را در شما تقویت کرد و از آن چه آموختید؟
تحول اسلام باور تقویت یافته
اسلام انسان ها را از سردرگمی نجات می دهد و راه درست زندگی را نشان می دهد از ضرر و اسیب به روحیه انسان ها و جسم ان ها جلوگیری می کند فقط کافی است که به دستورات عمل کنیم .
بعضی ها دین اسلام را قبول دارند ولی دستورات را انجام نمی دهند .
سهیل اسعد که در اغاز کار فقط اسم مسلمان را داشت بعد ها با اشنا شدن درست تحول پیدا کرد.
اگر به جای نویسنده بودید کدام بخش کتاب را برای پشت جلد انتخاب می کردید؟
بخشی که از فرهنگ ارژانتین صحبت می کند و پس از ان متحول می شود.
این کتاب را به چه کسانی توصیه می کنید؟
به کسانی که نیاز به تغییر زندگی دارند و نمی دانند اسلام به چه دردی می خورد
•این کتاب درباره پسری بود که باید برای تحصیل از کشور خودش و خانواده اش جدا شد و با اتفاقات جدیدی روبهرو شد؛ با انسان های جدیدی ملاقات کرد با آن تغییرات کنار آمد و ….
•من این کتاب رو برای کسی که تغییرات را دوست ندارند پیشنهاد میکنم. کسی که زندگیشان مدام در حال تغییر است و او از این تغییرات نا راضی است.
سلام و درود
درس هایی که میتوان از این کتاب گرفت :
هیچگاه برای تغییر دیر نیست و نباید از تجربه کردن چیزهای مختلف ترسید ؛ آدم باید خیلی چیز ها رو تجربه کنه تا بلاخره ذات خودش رو پیدا کنه .
اینکه بخواهیم تو هر کاری به بقیه نگاه کنیم و از اونها تقلید کنیم ، اصلا خوب نیست ؛ چون هر کس شخصیت خودش رو داره .
پیشنهاد کتاب به … :
کسانی که توی دو راهی ها و سردرگمی های زندگیشون گیر کردن و نمیدونن باید تجربه ای رو شروع کنی یا نه .
نظر من در مورد این کتاب :
کتاب بسیار زیبایی بود ؛ بخش اعظم کتاب مرور خاطرات بود و این مرور گاهی انقدر جالب ، پیچیده و طولانی میشد که آدم فراموش میکرد اینها خاطره هست و این سبک جالبی بود .
کتاب خیلی خوبی بود ولی از نظر من به مشکل کوچک داشت
این بود که موضوع پرش داشت و توی ۱۰صفحه شاید ۳تا۴بار موضوع عوض میشد که این منو اذیت میکرد.بعدشم زیاد خود متن کتاب با اسمش مطابقت نداشت و فقط برای جذب مخاطب بود.
این کتاب به ما یاد میده هر کجای این دنیا هم که باشی می تونی راه بندگی رو پیدا کنی
کتاب از نظر من نشان دهنده ی این بود که شما هر چقدر که از اسلام دور باشید خداوند راهی برای شما قرار داده است که به اسلام روی بیاورید
نشان دهنده ی این بود که برای رسیدن به خواسته ی خود باید از بعضی چیز ها بگذرید تا به هدف خود برسید
در آخر نشان دهنده ی این بود که برای رسیدن به هدف باید سختی ها را تحمل کرد
من به این کتاب از ۵ ستاره ۳ ستاره می دهم
بنده از این کتاب آموختم که هر انسان با هر جایگاه شخصیتی و جایگاهش در جامعه نباید به سمت تقلید از جامعه برود بلکه باید به سوی تقلید از ذهن و عقل خود و افرادی که به انان اطمینان دارد برود و راهی که به نظر خودش صحیح می اید را شروع کند یا ادامه بدهد و دیگر اینکه نباید از رفتاری که خودمان نسبت به جامعه داریم نامید شویم بلکه اگر در تالابی گیر افتاده ایم و با اینکه می دانیم خفه می شویم باز هم دست و پا بزنیم شاید کسی صدای ما را بشنود.
من این کتاب را به کسانی توصیه می کنم که از رفتار خودشان بدشان می اید و تحت تاثیر افراد اطرافشان قرار گرفته اند.
کتاب بسیار عالی بود با تشکر از مدیریت محترم
من به این کتاب از ۵ ستاره ۳ ستاره می دهم
بنده از این کتاب آموختم که هر انسان با هر جایگاه شخصیتی و جایگاهش در جامعه نباید به سمت تقلید از جامعه برود بلکه باید به سوی تقلید از ذهن و عقل خود و افرادی که به انان اطمینان دارد برود و راهی که به نظر خودش صحیح می اید را شروع کند یا ادامه بدهد و دیگر اینکه نباید از رفتاری که خودمان نسبت به جامعه داریم نامید شویم بلکه اگر در تالابی گیر افتاده ایم و با اینکه می دانیم خفه می شویم باز هم دست و پا بزنیم شاید کسی صدای ما را بشنود.
من این کتاب را به کسانی توصیه می کنم که از رفتار خودشان بدشان می اید و تحت تاثیر افراد اطرافشان قرار گرفته اند.
کتاب بسیار عالی بود با تشکر از مدیریت محترم
من این کتاب رو با توجه به علاقم به فوتبال انتخاب کردم ولی ربطی به فوتبال نداشت این کتاب کتاب با مفهومی بود و من از این کتاب یاد گرفتم
ماهی را هروقت از آب ب،یری تازه است
بسم الله رحمان رحیم
بهتره با این موضوع شروع کنیم که واقعا نوینسدگی این کتاب جای تامل داره چون نویسنده میخواسته به طور عامیانه کتاب بنویسه ولی نتوستنه درست این کار رو انجام بده و بعضی از جملات ناخوانا بودن یا معنی خودشون رو نمی رسوندن
ولی جدا از این موضوع داستان این کتاب و موضوع انتخاب شده و دید نویسنده نسبت به این ماجرا ها نسبتا زیبا بود.
نکته اصلی این کتاب و چیزی که کناب میخواست به ما برسونه این ایه از قران کریم بود که می فرماید: (( وَنَحنُ أَقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ ٱلوَرِیدِ )). در کل میخواست که ما بگه حتی اگه توی دور ترین نقطه ی دنیا از محل تولد اسلام هم باشی باز هم خدا حواسش بهت هست و به راه درست هدایتت میکنه
به نظر من این کتاب به ما یاد داد که همیشه برای شروع کاری که میخواهیم انجام دهیم دیر نیست